سکوت
دیگر به خلوت لحظههایم عاشقانه قدم نمیگذاری ...!! دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمیبینمت... سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام ! من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرنده ام؟ من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید ...... دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است ...!! میخواهمت هنوز گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند . اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که... حتی اگر چشمانت بیگانه را بنگرند , حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند , می خواهمت هنوز ... به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که ... دلتنگت شده ام به همین سادگی !!!!!!
نظرات شما عزیزان:
|
About
نگاهت کافیست تادوباره در هوای آمدنت بمیرم .... توهمیشه دعوتی راس ساعت دلتنگی!! Archivesمهر 1391شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 دی 1390 آذر 1390 آبان 1390 مهر 1390 شهريور 1390 تير 1390 خرداد 1390 ارديبهشت 1390 فروردين 1390 اسفند 1389 AuthorsستارهLinks
تنهاترین عشق روزگار
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی |